امتیاز 8 از 10
بدون اسپویل!
فیلم Vice به کارگردانی آدام مککی از معدود فیلم های خوب سال 2018 هست. درواقع بد نیست بدونید اگر نگاهی به فیلمهای قبلی این کارگردان مثل Big Short داشته باشید، این فیلم هم در راستای همون ژانر ها ساخته شده.
این بار در Vice زندگینامه (دیک چینی) معاون رییس جمهور آمریکا سال های 2001 تا 2009 روایت میشه و انصافا بین بیوگرافی های 2018 این فیلم یک سر و گردن از بقیه فیلم ها بالاتره.
این فیلم یک تیم بازیگری فوقالعاده رو همراه خودش داره و (کریستین بیل) که دیگه ما ایشونو به عنوان یک Method Actor میشناسیم، این نقش رو که اساس داستان بر این شخصیت هست، بازی میکنه.
از نظر داستانی، فیلم سعی بر این داره که بیرحمانه دیک چینی رو نمایش بده و تا جایی که بتونه(اول فیلم خودشون اشاره میکنن که ما تا جایی که زورمون رسید سعی کردیم نمایش بدیم) نهایت زورشو بزنه ولی جاهایی از فیلم شخصیت دیک چینی، حالا به هر دلیلی رنگ خاکستری بخودش میگیره و از همه بدتر اینکه بعضی جاها از فیلم به عنوان شخصیت مثبت یا حتی میشه گفت قهرمان داستان تبدیل میشه و این یک ضربه بزرگ به خود فیلم هست.
اما روایت خلاقانه فیلم، بسیاری از نقطه ضعف ها رو پوشش میده و در کل فیلمی هست که بیشتر مخاطبین میتونن لذت ببرن.
.
.
خطر کمی اسپویل!
اواسط فیلم بود که یهو خانواده دیک چینی از سیاست کنار گذاشته شدن و البته بدون اندوه یا ناامیدی خونه نشین شدن و فیلم همونجا با خوبی و خوشی تیتراژ میزنه.
و در همین حین با وجود سردرگمی مخاطب و چندین پرسش از فیلم، یهو تیتراژ تموم میشه و فیلم دوباره به ادامه داستان پرت میشه.
این یکی از خلاقیت هایی بود که من بشخصه تاحالا ندیده بودم
بعضی وقتا زندگی آنطور که ازش انتظار داریم پیش نمیرود. "پت سولاتانو" همه چیزش را باخته. خانهاش، شغلش و حتی همسرش. هم اکنون او بر بازسازی زندگیش مصمم است و میخواهد رابطهش با همسرش را درست کند ولی باید شرایط سختی را پشتسر بگذارد...
دانشجویی بنام مارک زوکربرگ در سال ۲۰۰۴ و در دانشگاه هاوارد شبکه ای را بنام «فیس بوک» راه اندازی میکند. در ابتدا استفاده کنندگان آن محدود به دانشجویان دانشگاه هاروارد میشد اما چندی بعد تمام دنیا توانستند از این شبکه اجتماعی استفاده کنند. مارک دانشگاه هاروارد را رها میکند تا رویای خود را به حقیقت رساند و فیس بوک را تبدیل به چهارمین سایت پر ترافیک دنیا با 200 میلیون کاربر فعال میکند …
داستان فیلم درباره ی بازیگری افول کرده به نام ریگن است که سابقاً نقش اَبَرقهرمانی به نام “مرد پرنده” را ایفا می کرده و شهرت و محبوبیت بسیاری داشته است. اما اکنون با فراموشی این فیلم ، زندگی هنری او نیز افول کرده و کمتر فردی است که به مانند گذشته به او بها دهد. از این رو ریگن قصد دارد با اجرای نمایشی بار دیگر در کانون توجه قرار بگیرد. اما…
داستان حول محاصرهی صدها هزار سرباز بریتانیا، بلژیک، فرانسه و کانادا توسط ارتش آلمان میباشد. این نیروها در ساحل به دام افتادهاند و در حالی که پشت به دریا کردهاند و نیروهای دشمن هر لحظه نزدیکتر میشوند، مرگ خود را حتمی میبینند...
داستان فیلم در زمان حال و در شهر لس آنجلس روایت میشود، و دربارهٔ رابطهای عاشقانه میان سباستین (رایان گاسلینگ) یک پیانیست جاز، و میا (اما استون) هنرپیشهای آرزومند است...
«ویکتور ناورسکی» از یکی کشورهای اروپای شرقی تازه به نیویورک آمده است. دقیقا در همین زمان کشور او به سبب اختلالات و جنگ از بین می رود. از این رو ویکتور کسی است که هیچ کشوری ندارد، و از سوی امریکا قابل شناسایی نیست. به همین خاطر از ورود او به امریکا جلوگیری می شود، و از طرف دیگر امکان دیپورت شدن به کشور خودش هم نیست، و باید تا مشخص شدن شرایطش در فرودگاه باقی بماند...
قاتلی که پسر و دختری را در اتومبیل خود کشته است به روزنامه سانفرانسیسکو کرونیکل نامه میفرستد و خود را به عنوان قاتل معرفی میکند. قتلهای دیگری پس از آن اتفاق میافتد و قاتل، نامههای دیگری به روزنامه میفرستد. کاریکاتوریست جوان روزنامه سرنخهایی در این نامهها پیدا میکند و …